و زمین و زمان توقّف کرد

مرگ در پشتِ جان، توقّف کرد


کبریا منتظر نشست و بعد


کُلّ ِهفت آسمان، توقّف کرد


پرده ای روی کائنات آمد


همه ی لامَکان، توقّف کرد


جبرئیل امین فرود آمد


وحی در ناگهان، توقّف کرد


نه کسی در عُروج می رفت و


همه ی پرنیان، توقّف کرد


مُردگان، زندگان شدند و بعد


نَفسِ زندگان، توقّف کرد


کاروان، گرمِ حرکتش شد تا...


ناگهان،کاروان توقّف کرد


کودکی تشنه تازیان می خورد


دستِ بر تازیان، توقّف کرد


تیرِ سرکش به سمتِ گردن بود


فکرِ پشتِ کمان، توقّف کرد


کاش درکوفه، ایستگاهی بود


خوب می شد در آن، توقّف کرد

شاعر: آمنه نقدی پور

از کتاب معراج خون


برچسب‌ها: آمنه نقدی پور, شعرمذهبی, محرم, شعر برای امام حسین
+ نوشته شده در  ۱۳۹۷/۰۶/۰۶  توسط  آمنه نقدی پور  | 

کویر، مُشتَعِل از خَشمِ اُمویان بود

سرِ بریده ی عبّاس نیزه باران بود


غنیمت است، حسینم میانه ی میدان


تنی، اسیرِ طمع های جیره خواران بود


سرِ بُریده ی عریان و خواهری بی کَس


سرِ بُریده که نَه، فاتحِ سواران بود


گذاشت باده ی خون، در کفِ یزید،کسی


تمامِ بادیه از گریه، خیسِ باران بود


به سرکِشید یزیدِ پلید، باده ی خون


یزید، مَرجعِ شیطانِ مانده حیران بود


کنارِ پای حسین، جبرئیل زانو زد


که جبرئیلِ امین، جُزو پرده داران بود


که ناگهان حُرِ آزاده از جِناحِ یزید


دوید سمتِ حسینم،که نیزه باران بود


و مرزِکافر و مؤمن همیشه در تاریخ


به قدرِ خَنجرِ بر گُرده ی سواران بود


فضای حُزن، فضای گرفته ی یک دشت


و خونِ قَبضه شده، در دعای باران بود

شاعر: آمنه نقدی پور

از کتاب معراج خون


برچسب‌ها: آمنه نقدی پور, شعرمذهبی, محرم, شعر برای امام حسین
+ نوشته شده در  ۱۳۹۷/۰۳/۰۳  توسط  آمنه نقدی پور  | 

و باز پَر زَدَنَم، در هواي چَشمانت

و تكّه های تنم، خسته و پريشانت

بگير با خودت از اين ديار دورم كن


بِبَر به عَلقمه، جانم بگير و دستانت...


چِقدر بی سر و بی دست و پام آقا جان


برای اينكه فَدات، اينكه مَست و ويرانت...


و شَرم می كُنم از زنده بودِ بعد از تو


نشسته ام كه بميرم، برای مَردانت


دوباره های من از اين زمانه می ميرند


دوباره... باره دعا می كنم كه قربانت...


اگر اجازه دهی ظهرِ داغِ عاشورا


شود دلم، دلِ تنگم دوباره مهمانت

شاعر: آمنه نقدی پور

از کتاب معراج خون


برچسب‌ها: آمنه نقدی پور, شعرمذهبی, محرم, شعر برای امام حسین
+ نوشته شده در  ۱۳۹۷/۰۱/۰۵  توسط  آمنه نقدی پور  | 

سوگواران، نوحه می­خوانند امشب، هر زبان خونی­ست

ذکرِ "ثارالله"می ­پیچد، تمامِ پرنیان خونی ­ست

زَهر می ­نوشند، مدّاحان ِ کوفه زَهر می ­نوشند

جام ­های زَهر، خونی، جام­ های شوکَران خونی ­ست

مرثیه خوانیِ زینب... می­ رسانَد آب را سَقا

این لبانِ تشنه­ ی تفتیده، تا عُمقِ دهان خونی ­ست

حَنجره می ­لرزد و از سینه آتش می­زَنَد بیرون

تیغ در دستانِ دشمن، مغزهای استخوان خونی­ ست

می ­شود عبّاس آب آور، بشوید خونِ دستان را

دست ­های زخمیِ سالارْ مرد ِ پهلوان، خونی ­ست

غسل باید کرد آخر، کودکان عطشان و گریانند

"العطش عبّاس" کو آبت؟ گلویِ کودکان خونی ­ست

رقصِ خون بر نیزه ­های ظلم، رقص ِ اهرِمَن در باد

کاروانِ تشنه لب، در این عزایِ جاودان خونی­ ست

ناگهان خورشیدِ سوم، در عروجِ درد پنهان شد

بعد از آن چشمِ زمین و هفت چشمِ آسمان خونی ­ست

شاعر: آمنه نقدی پور

از کتاب معراج خون


برچسب‌ها: شعر برای امام حسین, کتاب معراج خون, شعر مذهبی, امام حسین
+ نوشته شده در  ۱۳۹۰/۱۰/۱۳  توسط  آمنه نقدی پور  | 

در من تنیده غزل با طلیعه خونی:

­می تکانم بغض، بر ویرانه ­هایش اشک می ­بارَد

چشم ­هایم با خیالِ شانه ­هایش اشک می ­بارَد

دست­ هایم قَدّ ِحتّی شانه­ هایش نیست، می­ دانم!

مَرهَمِ هر درد، از بُغضِ صدایش اشک می ­بارَد

خنجرش مثلِ مُسَلسَل ­های زَرّین می ­دَرَد شب را

مردِ عاشورایی ­ام، از آیه­ هایش اشک می ­بارَد

چون کبوتر با دو بالِ زخم خورده راز می­ گوید

بس ­که او می ­گِریَد از شال و ردایش اشک می ­بارَد

در کنارِ غربتِ سجّاده پیدا می­ شود گاهی

بینِ قرآن خواندنمحتّی خدایش اشک می ­بارَد

این زیارت ­های عاشوراییِ در سُجده غم دارد

مرثیه از ابتدا تا انتهایش، اشک می ­بارَد

دست ­هایم هر شب از "اَمّن یُجیب" َش لرز می ­گیرد

آتشِ در سینه­ ام بر تکّه ­هایش اشک می ­بارَد

شمع ­ها در چَشم­ هایم، قطره قطره ذوب می ­گَردَد

شمع حتّی در غمش تا پیشِ پایش، اشک می بارد

شاعر: آمنه نقدی پور

از کتاب معراج خون


برچسب‌ها: محرم, امام حسین, شعر برای امام حسین, عاشورا
+ نوشته شده در  ۱۳۹۰/۰۹/۰۸  توسط  آمنه نقدی پور  |