و باز پَر زَدَنَم، در هواي چَشمانت
و تكّه های تنم، خسته و پريشانت
بگير با خودت از اين ديار دورم كن
بِبَر به عَلقمه، جانم بگير و دستانت...
چِقدر بی سر و بی دست و پام آقا جان
برای اينكه فَدات، اينكه مَست و ويرانت...
و شَرم می كُنم از زنده بودِ بعد از تو
نشسته ام كه بميرم، برای مَردانت
دوباره های من از اين زمانه می ميرند
دوباره... باره دعا می كنم كه قربانت...
اگر اجازه دهی ظهرِ داغِ عاشورا
شود دلم، دلِ تنگم دوباره مهمانت
شاعر: آمنه نقدی پور
از کتاب معراج خون
برچسبها:
آمنه نقدی پور,
شعرمذهبی,
محرم,
شعر برای امام حسین
+ نوشته شده در ۱۳۹۷/۰۱/۰۵  توسط آمنه نقدی پور
|