در نگاهم غرق شو، آخر نجاتت می دهم
غرق دریا هم شوی، آب حیاتت می دهم
خضر از چشمان من نوشید و الیاس از نگام
حافظم شو با لبم شاخ نباتت می دهم

شاعر: آمنه نقدی پور

از کتاب سایه ای به نام عشق

کتاب سایه به نام عشق آمنه نقدی پور

کتاب سایه ای به نام عشق نویسنده: آمنه نقدی پور


برچسب‌ها: آمنه نقدی پور, نقدی پور, آب حیات, خضر کیست
+ نوشته شده در  ۱۴۰۲/۰۵/۰۵  توسط  آمنه نقدی پور  | 

قرعه عشق به نام دل ما می افتد
تا نگاه تو به آب و گل ما می افتد
چشم رندان بلاکش شده مقصود نظر
تا ره عشق به سر منزل ما می افتد

شاعر: آمنه نقدی پور

از کتاب سایه ای به نام عشق


برچسب‌ها: آمنه نقدی پور, شعر عاشقانه, شعر و عکس عاشقانه, عکسنوشته خاص جدید
+ نوشته شده در  ۱۴۰۲/۰۵/۰۳  توسط  آمنه نقدی پور  | 

خدا را در نگاهت دیدم و کارم تمام است

هلال چشم تو بیت الحرام است

شاعر آمنه نقدی پور

از کتاب سایه ای به نام عشق


برچسب‌ها: شاه بیت, آمنه نقدی پور, بیت ناب, نقدی پور
+ نوشته شده در  ۱۴۰۲/۰۵/۰۲  توسط  آمنه نقدی پور  | 

هربار توکل به خدا کرد دلم

بی شک به خدا، نام تو آورد دلم

تو معجزه دارد اسمت از بس خوبی

دل بردی و در معرض پی گرد دلم

شاعر: آمنه نقدی پور

از کتاب: سایه ای به نام عشق

گوش کن صدایم را

که در ذهن خاطراتت جا مانده

بشنو از خاطراتت ترنم نامم را

برای تو، من همانم که در قلبت است

و برای من، تو همانی که تمام ِ من است

نمی شود برای عشق بهانه آورد

حرف حساب سرش نمی شود، عشق

حساب و کتاب سرش نمی شود، عشق

می آید، می تازد، می گیرد، می بَرَد

می آید به حریمت

می تازد به قلبت

می گیرد اختیارت

می بَرَد قرارت

نه آمدنش با توست، نه رفتنش

تو فقط می توانی گوشه ای بایستی و بی اختیاری ات را نظاره کنی

که تا چه اندازه ناتوانی از نبرد با عشق

غرور تو نیز سرباز عشق می شود

غروری که یک عمر در رکاب تو و با تو بوده

این بار به نفع عشق کنار می رود

تا مبارک شود عشق🌹

نویسنده: آمنه نقدی پور

پ. ن

سایه ای به نام عشق سایه به سایه با ماست


برچسب‌ها: آمنه نقدی پور, نقدی پور, عکسنوشته عاشقانه جدید, نقدیپور
+ نوشته شده در  ۱۴۰۲/۰۵/۰۱  توسط  آمنه نقدی پور  | 

چشم و گوش حسود کور و کر
آغوشت تخت امپراتوریس
قلمروی ملکه ات مرز نمی شناسد
چه فرقی می کند مرز و بوم وقتی
باختر و خاور وجودت
همه در راه عشقم متحد شده اند
و من حکم می کنم به بوسه
و تو چشم بسته فرمان می بری
امپراتوریس فرمان گذار
و امپراتور فرمان گزار

نویسنده: آمنه نقدی پور

از کتاب یک جفت پای دار

پ.ن

فرمان گذار:فرمانده
فرمان گزار:فرمانبر
امپراتوریس:ملکه


برچسب‌ها: آمنه نقدی پور, آمنه نقدیپور, عاشقانه, متن عاشقانه
+ نوشته شده در  ۱۴۰۲/۰۵/۰۱  توسط  آمنه نقدی پور  | 

طیب اللّه، که در خطِّ حسِین آمده ای

از صفِ پَهلَوی، پهلُوی خُمِین آمده ای

عِرق زهرا، تن و جانت ز عَرَق پاک نمود

همچو حُرّ، از عملِ شِمر به شِین آمده ای

عشقِ سالارِ شهیدان، به شهادت دادت

از شک و توبه، به بین الحَرَمِین آمده ای

در دو راهی که بد و خوب در آن پیدا نیست

از صفِ دیو صفت ها، به صفِین آمده ای

حُرِّ ایرانی و نامت شرف این خاک است

در دلِ مردمِ ایران، مَرَّتِین آمده ای

رفتی از ظلمتِ تردید بُرون، در پِیِ نور

از خرابات، به آرَمگهِ زِین آمده ای

تنت آزرده شد از، حبس و سیاست اما

در صفِ حق و سزا، طرفة العِین آمده ای

حبس بر جان و تنت، زخم و جراحت انداخت

همچو ایوب، غریبانه به بین آمده ای

پر زده مرغ دلت، با پر و بال ثَقَلین

در عروجت، ز صعودِ ثَقَلِین آمده ای

گره خویش برِ پیرِ مُغان بردی دوش

با فتوت به تلافی دو دِین آمده ای

دِین اول به وطن بود، که جبران کردی

دِین دوم به خودت، در همه حِین آمده ای

سدّ شدی بر همه دیوان، چنان اسکندر

بهر پر کردنِ کوهِ صَدَفِین آمده ای

طیّب حاج رضایی ست، شهیدِ رهِ عشق

طیّب اللّه، که در خطِّ حسِین آمده ای

شاعر: آمنه نقدی پور


برچسب‌ها: نقدی پور, آمنه نقدی پور, شعر درباره شهیدان, شهید طیب حاج رضایی
+ نوشته شده در  ۱۴۰۲/۰۳/۱۷  توسط  آمنه نقدی پور  | 

سَرلَشکر فاتِح، که چه زیبا وَجَنات است

در گِردِهَماییِ سِپاه و نَفَرات است

چون اسلحه ی اَصلحِ او عشق و امید است

لَشکرگهِ او شُهره به کشتیِ نجات است

سَردارِ سِپَه گفت: که ثارالله فاتح

هنگامه ی پیکار، چو رَمیِ جَمَرات است

او گفت: شجاعانه بجنگید و نترسید

مرگ است همین ترس و شبیهِ تَلَفات است

با عشقِ شهادت و به تدبیر بجنگید

با عشقِ ولایت که اُمُّ الاَدَوات است

با حُکمِ ولایت بخروشید و بتازید

بر دشمنِ قرآن، که جَزایش دَرَکات است

آن دشمنِ اسلام که شیطانِ بزرگ است

در عرصه ی پیکار، بِپندار مَوات است

از هیبتِ ایرانی و ایران به سُتوهَند

اِشغالگر از هِیبَتِمان در سَکَرات است

هرفتنه که بر خاست، به تدبیر بر آیید

تدبیر و شجاعت و عَمَل رمزِ ثُبات است

از خونِ شهیدان شده اسلام، وَزین تر

خونِ شهدا، بیرقِ راهِ عَرَفات است

از موضِعِ خود هیچ قَدَم پس نگذارید

این حُکمِ جهادیست ز قرآن که بَرات است

ای خط شِکنانِ رهِ قاسم، بخروشید

ای بُت شِکنان، این هُبَل و لات و منات است

این جنگ که نزدیک ترین، نقطه به حق است

یک عرصه ی واجب شده ی مستحبات است

شاعر: آمنه نقدی پور

از کتاب قاسمانه


برچسب‌ها: قاسمانه, عکسنوشته شهید قاسم سلیمانی, نقدی پور, آمنه نقدی پور
+ نوشته شده در  ۱۴۰۲/۰۳/۰۹  توسط  آمنه نقدی پور  | 

"شهید بابک نوری هریس"، متولد ۲۱ مهر ۱۳۷۱ گیلان و شهید شده در ۲۵ آبان ۱۳۹۶ در منطقه ی بوکمال سوریه، فرزندِ رزمنده ی جبهه های جنگِ هفت سال دفاع مقدس، "مهندس محمد نوری" ست.

جوانی امروزی، با روحیه ی انقلابی، که از بین زندگی لاکچری و پر زرق و برق در اروپا و جهاد با داعش در سوریه، جهاد در مناطق صعب العبور سوریه را انتخاب کرد.
در زمان شهادتِ "شهید بابک نوری هِریس" و بعد از انتشار عکس هایش، همه گمان می کردند این جوان زیبا و خوشتیپ، "مدلینگ" است ولی "شهید بابک نوری" یک بسیجی معتقد با ایمانی راسخ بود، که داوطلبانه و مصرانه عازم جبهه نبرد با "داعش" شد و با این حضور پر شور به همگان ثابت کرد، سیرتش از صورتش تماشایی تر است.
این "سرباز ولایت" در راه دفاع از آرمان هایش، در راه دفاع از ناموس و دینش توسط گروهکِ تکفیری "داعش" به فیض رفیع شهادت نائل شد و به مدارِ مغناطیسی دوستانش "شهیداسماعیل سیرت نیا" و "شهیدجهانگیر جعفرنیا" پیوست.
باشد که رهرو راهش باشیم.
روحش شاد و یادش گرامی

(شعری در رثای شهید بابک نوری هریس)

(شهید خوشتیپ)

در راه ارادتش به زینب، پر زد
در وادی عشق، با دلش معبر زد
شد مدافع حریمِ دین، حُرمتِ یار
"نوری" شد، "بابک" و به دل ها سر زد
زیباتر از او در این جهان دیگر نیست
با جلوه ی خود، طعنه به پیغمبر زد
در شجاعت و متانت و دینداری
او رکوردِ عبّاس و علی اکبر زد
در ظاهرِ او اگر پیمبر پیداست
در باطنِ او خدایگان، چنبر زد
در مکتب "جعفرنیا"، شد راسخ
با قصدِ شهادت، به دلِ لشکر زد
از گناه و معصیت، گریزان بود و
شد راهی "قم"، به اهرمن نشتر زد
سلطانِ ادب، اسوه ی نیکوکاری
"یا زینب" گفت و بر درِ حیدر زد
پاکیزه و پاک بود، همچون زمزم
بر چشمه ی چشمِ پاکِ خود کوثر زد
با ویژگی اش، که خنده ای زیبا بود
بر خاطرمان، حلاوتی دیگر زد
با نورِ الهی اش، شیاطین پِی کرد
بر قلبِ سیاهِ کافران، خنجر زد
ایرانیِ ریشه دار، یعنی "بابک"
تاج عزّتش را، وطنم بر سر زد
او زد دلِ خویش را به دریای حَرَم
با قلبِ پدر و با دلِ مادر زد
آن مستیِ عارفانه ی روحش را
مادرش "رفیقه"، بر دلِ ساغر زد
می گفت "محمد" پدرِ بابک جان:
دنباله ی من شد و به آن محشر زد
خاطراتِ جبهه ی پدر، سرمشقش
با چشمِ پدر، به کربلا مَنظر زد
ماهی شد و در مسیرِ سیلاب افتاد
ققنوس شد و به قلبِ خاکستر زد
در خاکِ ابوکمال، با غیرتِ خویش
با رسمِ جوانمردیِ خود، سنگر زد
"نوریِ هِریس بابکِ" جان بر کف
از لاله ی جان، بر عَلَم کشور زد
از خون جوانان وطن ایرانم
بیرقِ کمالِ خویش، بالاتر زد

شاعر: آمنه نقدی پور

شهید بابک نوری، رضا، رضایت داد
که زیر سایه ی زینب به کربلا بروی
که تا خدا بروی، با ستاره ی هشتم
که زیر چتر ملائک، به کبریا بروی

شاعر: آمنه نقدی پور


برچسب‌ها: آمنه نقدی پور, نقدی پور, شهید بابک نوری هریس, عکسنوشته شهید
+ نوشته شده در  ۱۴۰۲/۰۳/۰۶  توسط  آمنه نقدی پور  |