عشق، جانشین خداوند در زمین است
عشق احساس ِ تعلق است
حسّ بی فرجام مالکیت نیست
عشق پیوند پایدار دو روح است
آمیزش دو کالبد نیست
عشق صدایی ست که هر لحظه می خوانَدَت
عشق ندایی ست
که سرشارت می کند از پایکوبی و سُرور
عشقی که حال دلت را بد کند، عشق نیست
عشقی که روح انسان را افسرده کند عشق نیست، ...
هوس جسمانیست
نه پیوندی روحانی
عشق، بیدارت می کند
عشق، فرمان ِ زندگی کردن
زیبا دیدن
دوست داشتن
تحرک
پویایی
خوشبینی
پاکی
امیدواری
و مهرورزی
را برایت صادر می کند
عشق، باز دارنده ی انسان از بدیست
عاشق که می شوی
از هراس و حرص فارغ می شوی
و دروازه ای به وسعتِ هستی، از نور و روشنی پیش ِ رويت باز می شود
عاشق که می شوی از پشتِ تمام فاصله ها دست های معشوقت را، در دست می گیری
با وجود هزاران فرسنگ فاصله معشوقت را نوازش می کنی
و در نبودش سر بر شانه هایش مى گذاری
و بودنش را با تمام وجود، احساس مى کنی
بی اینکه مالک جسم و کالبد يكديگر باشید، به همدیگر تعلق خواهید داشت
عاشق که می شوی
همه چیز در نگاهت، زیبا می شود
نام گلها را به خاطر می سپاری
کودکان را در آغوش می گیری
کوله بار سالخوردگان را بر دوش می گیری
آواز پرندگان موسیقی دلخواهت می شود
بارش ِ باران به وجدت می آورد
سوزش خورشید کلافه ات نمی کند
سردی هوا بیمارت نمی کند
و سازگار می شوی با تمام اتفاقات خوب و بد
و وجودت را به دست عشق که جانشین خداوند در زمین است می سپاری
و زشت و زیبا هر دو سرشارت می کند
زیرا این دو مکمل هم اند
هر کدامشان نبود آن دیگری مفهوم خود را از دست می داد
عاشق که می شوی
صدای کلاغ برایت حاکی از خبر ناگوار نیست
روح شیطانی در جانواران سیاه می میرد
زیبایی فاخته، و دلربایی جغد، چشمانت را بر شومیشان خواهد بست
از حصر خرافات رها می شوی
و ایمان می آوری به اینکه قلب انسان بهترین راهنمای انسان است
و از حصار تمام قید و بندها و هنجارها آزاد می شوی
و خواهی دانست که تمام بدی ها و زشتی ها زاییده ی تصور آدمیست
عشق شکستن تابوی بدبختیست
عاشق که می شوی جریان سیال عشق به آرزوهایت می رساندت
حتی اگر آماده ی پذیرش رویایت نباشی
معجزه ی عشق
هرآنچه در دل داری را
برایت رقم خواهد زد
نویسنده: آمنه نقدی پور
برچسبها:
عشق,
عشق یعنی,
آمنه نقدی پور,
متن ادبی
+ نوشته شده در ۱۳۹۹/۱۲/۱۹  توسط آمنه نقدی پور
|