می گفت: "لا اله الا الله"
بر پایه ی اصولِ توحیدی
هرگز نشد که در دلش آیَد
یک لحظه ترس و آه و نومیدی
شهرِ مدینه زادگاهَش بود
محبوبِ قلبِ مردمانَش بود
ذکرِ خدای حق تعالی هم
همواره جاریِ زبانش بود
او پیشوای هشتمِ ما شیعه
مقتولِ دست های پلیدی شد
دستی که سم به خوردِ رضا داده
مفتونِ سیره های یزیدی شد
مأمون برای حفظِ مقامِ خود
رسمِ برادریش را گُم کَرد
خنجر به گُرده ی برادر زد
خود را لعینِ عامه ی مردم کَرد
مأمون به خُدعه ی ولیعهدی
فکرِ مقاصدِ سیاسی بود
از اعتبار و منزلتِ مولا
دلگیر و بیقرار و عاصی بود
شَمسُ الشُّموس، عالم ِبی همتا
علمش علومِ کبریایی بود
آن عالِمِ تبارِ رسول الله
آراسته به جمالِ خدایی بود
کُنیه اش ابوالحسن بود و
دیگر رضا، به معنی خشنود
او پیشوای هشتمِ ما شیعه
رو به تمام مؤمنان فرمود:
با ذکرِ "لا اله الا الله"
آیید در حصارِ امنِ من
باید شود تمامِ عمل هاتان
توحید با اصول پرستیدن

شاعر: آمنه نقدی پور

از کتاب معراج خون


برچسب‌ها: امام رضا, شعر مذهبی, شعر برای امام رضا, امام هشتم
+ نوشته شده در  ۱۳۹۵/۰۴/۰۳  توسط  آمنه نقدی پور  |